مث یه کابوس ، توی بیداری ، یه تن زخمی ، زیر آوارم
خالی از واژه ، پر خورشیدم ، مث یه سایه ، روی دیوارم
ساعتا خواب و ، بردن از یادم ، رفتن از یادم ، خاطراتی که
باز دستی سرد ، بسته چشمامو ، کورم و دنیام ، کور و تاریکه
توی شهری که ، آدماش مردن ، آدماش بُردن ، شادی و از یاد
خسته ای از من ، خسته م از دنیا ، خستگی تا کی ، تا لب فریاد
آخرین راهه ، آخرین حرفه ، اولین بن بست ، آخرین کوچه
زندگی کردن ، کردن و مُردن ، اولش هیچ و ، آخرش پوچه
میله ها سردن ، خوبیا دردن ، مث آزادی ، گوشه ی زندون
زندگی یعنی ، رفتن و رفتن ، مث یه واژه ، روی خط جنون
تشنه ی رسیدنی ، یه سرابه روبروت
اول قصه ت غمه ، ته پروازت سقوط
پشت لبخند نقاب ، زیر آوار سکوت
زندگی ت و باختی ، مرگه تنها آرزوت
هیچ یعنی من ، هیچ یعنی تو ، ما چقد دوریم ، پوچ و بی معنی
رفتن و رفتن ، تا ته بن بست ، مث یه سایه ، زندگی یعنی